از همه جا
عروسک مامان سلام . عزیز دلم این روزا ، روزای نسبتا آرومیه خداروشکر . البته چند تا اتفاق افتاده مثلا اینکه مامان از 5 شنبه هفته گذشته به خاطر دیابت بارداری و بخاطر سلامتی جنابعالی مجبور شده انسولین تزریق کنه . قربونت برم چه بلاهایی که سر مامان نیوردی . مامانت که تا دیروز (منظورم قبل از بارداریه) برای آمپول زدن کلی به تزریقاتی التماس می کرد که توروخدا یواش بزن ، حالا دیگه روزی دوبار برای خودش انسولین می زنه . عزیزم ببین خاطرت چقدر عزیزه که من یک عدد مامان ترسو روزی دوبار برای خودم انسولین می زنم . روزای اول برام مثل کابوس بود قبل از تزریق کلی گریه می کردم . باباییت هم منو مسخره می کرد می گفت مگه درد داره و یا ترس داره . البته این کارو...
نویسنده :
مامان
11:44